اکران هاي 87 (39) - کنعان






فيلم نامه: ماني حقيقي، اصغر فرهادي
مدير فيلمبرداري: حسن کريمي
تدوين: مستانه مهاجر
موسيقي: کريستف رضاعي
صدابرداران: بهمن اردلان، بابک اردلان
صداگذاري و ترکيب: محسن روشن
طراح صحنه و لباس: امير اثباتي
طراح چهره پردازي: سودابه خسروي
بازيگران: محمدرضا فروتن، ترانه عليدوستي، افسانه بايگان، بهران رادان
تهيه کننده: مصطفي شايسته
100 دقيقه
برنامه ريز و دستيار اول کارگردان: رضا بختياري نيک. دستيار کارگردان: علي جودي، ياسر قاروني. منشي صحنه پانته آ پناهي ها. عکاس: علي نيک رفتار. فيلم بردار پشت صحنه: ناصرقلي رستم زاده. خوشنويسي عنوان بندي: رضا ريمه اي. فيلم بردار: رضا شيخي. گروه فني: رضا ميرکياني، فرهاد ميرزايي، احسان نادري، آرش شيخي، محمد عزت خواه. سينه موبيل: رضا طلايي. مديرتوليد: فاطمه ابوالقاسمي. مدير تدارکات: حميدرضا جامي زاده. طراحي و اجراي مبلمان: خانه و طرح (عليرضا تاج زاد). گروه تدارکات: کاظم نامني، محمدعلي محمدي، کاوه ديداري، جواد جهانگيري. خدمات: عزيز الله صفايي. حمل و نقل: فريد خضرايي، يحيي محمدي، علي مهروان، محمد ارجمندي، علي نصراللهي. امور فني: اميرخوب بخت. امور مالي: مژده باقي. امور اداري: پروانه اندک رنج. پشتيباني توليد: علي شهرستاني، احمد مختاري، حسين عليپور، عارف نصراللهي. مدير صحنه: سعيد اسدي. دستياران طراح صحنه و لباس: سياوش ديداري، نازنين توسلي. ساخت دکور: رضا خندان. ناظر دوخت لباس ها: مهرنوش شاه حسيني، گالري سها. آثار هنري: بهمن محصص، وينچنزو بيانکيني، پروانه اعتمادي، علي گلستانه، مرتضي دره باغي، شهره مهران، مصطفي دشتي، پويا آريانپور، احمد عالي، مهدي سحابي، معصومه عبيري. دستيار صدابردار: امير عاشق حسيني (با تشکر از مازيار رازقي). دستياران صداگذار: محمد جواهري زاده، عرفان روشن. رايانه صدا: حسين معماريان. ضبط و ترکيب موسيقي: رضا عسگرزاده. رباب: نيما عليزاده. ويولن: برديا کيارس، پدرام فريوسفي، پاييز فريوسفي، حامد کرماني، محمدرضا کريمي. آلتو: لعيا اعتمادي، برديا کيارس، پدرام فر يوسفي. ويولن سل: مجيد اسماعيلي، مهرداد عالمي. کنترباس: کارن کبيري. اجراي چهره پردازي: شيوا خجسته، منعم کثيرلو. جلوه هاي ويژه: عباس شوقي. دستياران جلوه هاي ويژه: آرش آقا بيک، محمدعلي نقدي، محمود سلطاني. دستياران تدوين: مانيا سيمون، هميلا مؤيد ماکويي. لابراتوار: شرکت فيلم ساز. مسئول لابراتوار: ناصر انصاري. سانسيتومتري: محسن چيت ساز. آتالوناژ: جمشيد مجدوفايي، محسن جمشيدي. عنوان بندي و تروکاژ: اسدالله مجيدي پيمان، آتوسا کلانتري. قطع نگاتيو: موسي مکوندي، ياسمن مهدوي، حسن فرح بخش. چاپ و ظهور: محمد کريمي، حميد اصغري، سيامک سعيدي، حسن قهرماني، داود ابراهيمي. شيمي: اشکان ايزدي، سارا حيدري نوروز. اپتيک ليزري: محمدصادق جوادي. تله سينما: ماهان سليماني. تنظيم باند نوري: الهه موسوي. کنترل: عباس شمس. ساير بازيگران: نقي سيف جمالي، حسن معجوني، امير نصيري يکتا، شيرين زنگنه، آزيتا رايجي ،حسن کريم خان زند، حميدرضا رفيع نژاد، بيژن هويدا، سينا ريحاني، محمدرضا نيلي، حسن دارابي، محسن شاه ابراهيمي، مژگان صالحي، ندا حيدري، عاطفه تنهايي، زهرا طاهري منش، مرواريد اماني، طالب جارچي، محصول هدايت فيلم
شروع نمايش: از دهم مهر
سينماهاي نمايش دهنده: آزادي، ايران، اريکه ايرانيان، فلسطين، پارس، پايتخت، مرکزي، گلريز، بهمن، ميلاد، جمهوري، المپياد، جي، فرهنگ سراي نياوران.

خلاصه داستان:

مينا و مرتضي در آستانه جدايي از يکديگرند. زماني مرتضي استاد دانشگاهي بوده که مينا و علي رضوان در آن درس مي خوانده اند. پس از پانزده سال از آن ماجرا، اکنون مينا بي علاقه نسبت به همسرو زندگي اش قصد سفر به کانادا و ادامه ي تحصيل دارد. تلاش هاي مرتضي براي منصرف کردن همسرش بيهوده است و خودش هم حاضر نشده در اين سفر همراه او باشد. وساطت علي هم که معتمد ميناست فايده اي ندارد. مينا که براي تکميل پرونده ي سفرش بايد از مرتضي جدا شود، موضوع جدايي را تلفني به مادر پير مرتضي که شمال زندگي مي کند گفته و مرتضي خشمگين از اين کار مينا، براي دلجويي از مادر و اطمينان دادن به او، به اين شرط حاضر به طلاق مي شود که مينا و او سفري کوتاه به شمال نزد مادر بروند و او را از نگراني درآورند. در اين ميان آذر خواهر بزرگ مينا که سال ها در آلمان زندگي مي کرده، براي ماندن به ايران مي آيد. در سال هاي اقامت آذر در آلمان او شاهد مرگ مادر و فرزندش بوده و از همسرش نيز جدا شده و حالا وضعيت روحي مناسبي ندارد. يک روز صبح مينا با ديدن دست مجروح خواهرش مي فهمد که او يک بار اقدام به خودکشي کرده. مينا که فرصت زيادي براي تکميل پرونده اش ندارد، به خواهرش اعتراف مي کند که باردار است. آن دو با هم به دکتري مراجعه مي کنند که دوست مرتضي است. دکتر به خاطر همين دوستي، بدون اجازه ي مرتضي حاضر به سقط جنين نيست. و مينا از او مي خواهد که ماجراي بارداريش را به مرتضي نگويد. تلاش مينا براي يافتن دکتري ديگر ادامه دارد. مرتضي ماجراي سفر به شمال را به آذر مي گويد و مينا براي دلجويي پيش آذر مي رود اما گفت و گوي آنها به تنش مي انجامد و آذر خانه ي مينا را ترک مي کند. در راه شمال، مرتضي مي کوشد مينا را از تصميمي که گرفته منصرف کند اما مينا مصمم است. در بدو ورودشان به خانه ي مادر، با خبر مرگ نا به هنگام او مواجه مي شوند و مرتضي که بيش از هميشه احساس بي پناهي مي کند، مي پذيرد که فردا صبح با مينا به تهران برگردند و او برگه ي طلاق را امضا کند. مينا که خود را در مرگ مادر مقصر مي داند از مرتضي مي خواهد که در شمال بماند اما اين بار مرتضي مصمم به جدايي است. هم زمان، در تهران، علي که براي گرفتن کليد خانه اش به خانه ي مرتضي آمده با آذر آشنا مي شود و زن از او مي خواهد که آدرسي را برايش پيدا کند. آن دو با هم در خيابان هاي تهران همسفر مي شوند و آذر پس از مراجعه به خانه ي دوست قديمي اش شيوا مي فهمد که او سالها پيش مرده. علي سعي مي کند با صحبت و گرداندن آذر در شهر، او را از آن وضعيت درآورد. حتي قرار مي شود آذر که براي ماندن به ايران آمده، خانه ي علي را اجاره کند. اتومبيل مرتضي و مينا در مسير بازگشت با يک گاو تصادف مي کند و جمعي از بوميان گاو نيمه جان را قرباني مي کنند. مينا در همان حوالي بادرختي کهن سال رو به رو مي شود که به شاخه هاي آن پارچه هايي گره زده اند. مينا نيز همان جا نذر مي کند که در صورت زنده بودن آذر، از تصميمش براي رفتن به کانادا و جدايي از مرتضي برگردد. او که بسيار نگران آذر است، وقتي با شتاب خود را به خانه مي رساند و آذر را زنده مي يابد تصميمش را به مرتضي مي گويد؛ که مي خواهد بماند.
منبع: سالنامه فيلم - ش 18